تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنان که برگ خشکیده نماند بر درخت
مایهی رنج تو باشم رفع زحمت میکنم
این دهانِ باز و چشم بیتحرّک را ببخش
آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای تو دقت میکنم
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم
کاظم بهمنی
فردا اگر بدون تو باید به ســر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هــدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این " هست و نیست " کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و ... دردســر شود !
ای زخم دل خراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبـــر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگـــذار گفتگو به زبان ِ هنـــر شود
و عشق خواست که من مرد ماجرا باشم...
♥•شِـکَـسـت ♥•
♥♥♥
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
و گرنه ز تــو برنیایـد که دل شکن بـــاشی
♥
♥
بیایید عهد ببندیم که مثل باران باشیم!
آسمانی شویم اما درد زمینی ها را فراموش نکنیم
حُسن باران این است
که زمینی ست، ولی
آسمانی شده است
و به امداد زمین می آید...
داداش محمد رضای عزیزم کمکم کن تا مثل تو بـــــــــارونی باشم!
محمدرضای من!
سالروز آسمونی شدنت مبارک پرنده ی مهربونم مث همیشه توی اوج آسمون می درخشی با لبخندی که دل برده ز جان و روح خسته ام و منو بی تاب بودنت می کنه باش و بمان برای من در تمامی لحظاتم تو را نفس می کشم...
میخواهمت! چنان که چشم خسته خواب را ...
گمشده ام در نگاهت که با من حرفها دارد...مرا پیدا کن!
♥دوستت♥ دارم تا...
♥دوستدار عاشقانه ات خواهری♥
م.ت