فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن وبخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد.
آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ولی من صدای دعای تورا نشنیدم!
بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!!
باران رحمت خدا همیشه می بارد،
تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!