موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لینک دوستان
آخرین مطالب
امکانات




مشاهده و دریافت کد
رفاقت
نویسنده : یازهرا
پنج شنبه 92/3/16
نظر

سعی کن با این نیروها رفیق بشی!

تو عالم رفاقت خیلی مشکلات حل می شه!


خیلی ها را می شناختم که رفاقت با تورجی مسیر زندگی آنها را عوض کرد.

خیلی از آنهایی که الان در گلستان شهدا آرمیده اند.

 

 

 

 

اواخر سال 65 بود. در ایام عملیات کربلای پنج برادر تورجی به عنوان معاون و سپس فرمانده گردان یازهرا سلام الله علیها انتخاب شد.

از طرف لشگر برادر حسین خالقی مسئول گروهان ذوالفقار و جایگزین تورجی شد.

یک روز در کنار محمد نشسته بودم. همان موقع برادر خالقی وارد شد. با آقای تورجی شروع به صحبت کرد.

ایشان بی مقدمه گفت: آقای تورجی اینها کی هستند تو گروهان ذوالفقار جمع کردی! محمد با چشمانی گرد شده از سر تعجب گفت: مگه چی شده!؟

آقای خالقی ادامه داد: وقتی به من گفتند به جای شما به گروهان بیایم خوشحال بودم.

فکر می کردم یک گروهان نماز شب خوان تحویل می گیرم! اما حالا پشیمانم. نگاهشان کن!

بعد گفت: بیشترشان اهل شوخی، سر کار گذاشتن و ... هستند. حتی بعضی از اینها زمانی جزء لاتها و ... بودند. برای ما از دعواها و چاقوکشی هایشان حرف میزنند.

تورجی خندید و گفت: همین بود! ترسیدم . گفتم چی شده! بابا تازه یک هفته است اومدی‍! تحمل کن.

محمد لبخندی زاد و ادامه داد : ببین حسین جان، اگر توانستیم اینها که به قول تو لات و چاقوکش بودند را با خدا رفیق کنیم هنر کرده ایم.

در ثانی ما نیرویی می خواهیم که بتونه شب حمله بزنه به خط دشمن و کُپ نکنه!

همین بچه هایی که حرف تو رو گوش نمی دن. یا به قول تو مشکل دارن رو باید توی فاو می دیدی!

وقتی زدیم به قرارگاه دشمن نبرد تن به تن بود. همین آدم هایی که اهل نمازشب نیستند یا زیاد اهل حال نیستند پابرهنه شدند!

دنبال دشمن می دویدند. پدر عراقی ها رو در آورده بودند. دل شیر داشتند. تو چند ساعت قرارگاه رو پاکسازی کردند. همین آدم ها!

بعد گفت: سعی کن با این نیروها رفیق بشی! تو عالم رفاقت خیلی مشکلات حل می شه!

من بعضی از کسانی که تو این عملیاتها شهید شدند رو می شناختم. وقتی پیکر این شهدا در اصفهان تشییع می شد خیلی ها تعجب می کردند! باور نمی کردند که مثلا فلانی شهید شده باشه.

راست می گفت. خیلی ها را می شناختم که رفاقت با تورجی مسیر زندگی آنها را عوض کرد. خیلی از آنهایی که الان در گلستان شهدا آرمیده اند.

چند روز بعد برادر تورجی طرح یک دوره مسابقات فوتبال را داد! همه گروهانها و دسته ها تیم دادند.

با اصرار تورجی یک تیم هم از مسئولین گردان انتخاب شد! سن آنها بالاتر از بقیه نیروها بود. اکثر آنها بازی بلد نبودند.

زنگ تفریحی بودند برای بقیه تیمها. بچه ها خیلی می خندیدند. روحیه بچه ها را واقعا عوض کرده بود.

برادر تورجی از این کارها زیاد می کرد. هر کاری که در شادابی نیروها اثر داشت انجام می داد.

با نیروها رفیق بود. همه او را دوست داشتند. این رفتار او تاثیر زیادی در روحیه نیروها داشت.

خیلی ها به محض ورود به منطقه سراغ گردان او را می گرفتند. می خواستند جزء نیروهای او باشند. در حالی که اکثر گردانها با کمبود نیرو مواجه بودند گردان ما نیرو اضافه داشت.

در عملیات سخت ترین ماموریتها به گردان یازهرا سلام الله علیها سپرده می شد. به خوبی از پس این ماموریتها بر می آمد. نمونه بارز آن در شلمچه و عملیات کربلای پنج بود

 


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
یــــــــا زهــــــرا
نام: محمدرضا تورجی زاده
تولد : 23 تیر ماه 1343
فرزند: حسن
شهادت: 5 اردیبهشت 1366
محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای 10
محل دفن:گلزار شهدای اصفهان
روبروی فروشگاه فرهنگی شاهد
حرف دل
روی قبرم بنویسید که خواهربودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسیدجدایی سخت است
اینهمه راه بیایم،تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بیخبرم
سالها میشود و از پیرهنش بیخبرم
نوای یار
طلا روی طلا
شهید محمدرضا تورجی زاده
وب های مرجع همکار
آرشیو ماهانه
منو اصلی
نویسندگان

Up Page
ابزار و قالب وبلاگکد پرش به بالای صفحه وب