محمد که در خانه بود
حتما برای نماز شب بیدار می شد.
تهجد و شب زنده داری او عجیب بود.
آنقدر از خوف خدا اشک می ریخت که دلهای ما را به لرزه می انداخت .
شب هایی که او در خانه بود همه برای نماز شب بیدار می شدیم.
محمد که در خانه بود حتما برای نماز شب بیدار می شد. تهجد و شب زنده داری او عجیب بود. آنقدر از خوف خدا اشک می ریخت که دلهای ما را به لرزه می انداخت . شب هایی که او در خانه بود همه برای نماز شب بیدار می شدیم.
مدتی از این ماجرا گذشت. رفتار و نحوه نمازشب محمد برای خواهرم خیلی عجیب بود.
برای همین نامه ای برای او نوشت. صبح وقتی می خواست از خانه خارج شود نامه را به محمد داد.
در نامه نوشته بود:
برادر عزیزم، نماز شب های شما خواهرانت را با این عمل مقدس آشنا نمود و با توفیق خدا اهل نماز شب کرد. اما سئوالی برای من ایجاد شده. علت این همه ناله ها و گریه ها چیست؟! کدام گناه کبیره را مرتکب شده ای؟ کدام معصیت را انجام داده ای که اینگونه اشک می ریزی؟!
محمد در جواب نوشته بود: خواهرم. مگر باید گناه کبیره کرد و بعد به درگاه خدا بازگشت. اینکه انسان به راحتی از نعمتهای پروردگار استفاده می کند و شکر او را به جا نمی آورد بالاترین معصیت است.
مگر امام سجاد علیه السلام گناهی کرده بود. مگر امام عزیز ما نمازشب طولانی ندارد. انسان وقتی با اشک و ناله به سراغ پروردگار میرود عجز و ناتوانی خود را در محضر حق اثبات می کند.
و به خاطر همه خطاهایش از خدا عذر می خواهد. بعد هم چند داستان آموزنده از اهمیت شب زنده داری نوشته بود.
اما مادر می گفت: نمی توانم ناله ها و گریه های محمد را بشنوم. برای همین محمد وسایلش را برداشت و به زیر زمین برد! شبها برای خواب بهآنجا میرفت.