گویند جبرئیل امین نزد یوسف پیامبر بود ، جوانی از آنجا می گذشت ...
جبرئیل گفت این جوان را می شناسی؟
این همان کسی است که در نوزادی به پاکی تو شهادت داد و ماجرای زلیخا به نفع تو تمام شد.
یوسف دستور داد تا آن جوان را پیش او بیاورند و در حق او احسان فراوان کرد و
به او هدایــای بی شماری داد و دستــور داد هر خواستــه ای دارد برآورده شــود.
در آن حال یوسف متوجه گریه جبرئیل شد و دلیل آن را پرسید ؛
جبرئیل گفت: ای یوسف ، تو عبد خدا هستی و در قبال کسی که در زمان نوزادی به پاکی تو شهادت داده چنین نیکی می کنی ،
حال به من بگو حال بنده ای که در شبانه روز چند بار نماز می خواند و در آن به پاکی خدا شهادت می دهد
چگونه است و خدا با چنین بنده ای چگونه رفتار میکند ... !!!