وبلاگ :
پايگاه مرجع شهيد محمدرضا تورجے زاده
يادداشت :
يا زهرا(س).....
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
masoum-ياس
سلام خواهري خوبي عزيزم!
حال شما آبجي من
دلم برات تنگ شده هاااااااااا
يه سري بزن خانوم
بينم بلا برامون دعا کردي؟
+
masoum-ياس
سرخ ترين و عاشق ترين شقايق!
شهيد ، « مهدي منتظر القائم »
خاطره اي از شهيد غلامي:
جنگ تمام شده بود و بسياري از شهدا جا مانده بودند . دلمان پيش آنها بود . بايد مي رفتيم و بر مي گردانديمشان ؛ اما منطقه حساس بود و موافقت نمي کردند . بالاخره يک فرصت ده روزه گرفتيم . گذشته از دوري راه ، دور و برمان پر از ميدانهاي گسترده مين بود . چند روزي کارمان جستجو ، سوختن زير آفتاب و دست خالي برگشتن بود . فرصت ما روز نيمه شعبان به پايان مي رسيد . بعضي بچه ها پيشنهاد کردند کار را تعطيل کنيم و روز عيد ، به خودمان برسيم . اما شهيد غلامي گفت : (( نه ، تازه امروز ، روز کار است و بايد عيدي خود را امروز از آقا بگيريم .)) همه به اين اميد حرکت کرديم ، نااميدتر شديم . آفتاب داشت غروب مي کرد که صداي ناله و توسل شهيد غلامي بلند شد : « آقا جون ديگه خجالت مي کشيم تو روي مادراي شهدا نگاه کنيم ... » بايد وداع مي کرديم و بر مي گشتيم . بغض توي گلوي بچه ها ترکيد و به گريه افتادند .
چند لحظه بعد ، فرياد شهيد غلامي که رفته بود شاخه شقايقي را براي معراج شهدا از ريشه بيرون بياورد ، ميخکوبمان کرد . به سويش دويديم ... شقايق درست روي جمجمه شهيدي سبز شده بود !
چه حالي مي شدي در اين غروب نيمه شعبان ، اگر مي دانستي نام اين شهيد ، « مهدي منتظر القائم » است....