بسم رب الشهدا و الصدیقین
دلم تنــگ شهیـدان اسـت امشب
که همرنگ شهیدان است امشب
من از خـون شهیـــدان شـرم دارم
که خلقی را به خود سرگـرم دارم
جنود خدا به کجا میروید؟ گفتند: سوی دیار عاشقان، رو به خدا میرویم.
گفتیم: مبدا و مقصد کجاست؟ گفتند: انالله و اناالیه راجعون.
گفتیم: با کدام وسیله میروید؟ گفتند: بر براق عشق سوار و تکتاز میدان، خواهیم رفت.
با خود چه میبرید؟ آن جا زاد و توشهای جز تقوا نیست.
گفتیم که: شما جوانید و پدر و مادرتان خواهان دامادیند، مادرتان را آرزو به دل نکنید.
گفتند: داماد خواهیم شد و عروسی خواهیم گرفت، خوشحال شدیم و گفتیم: پس کی؟ گفتند: وقتی خدا بخواهد. ان شاءالله.
گفتیم: آخر چگونه؟ گفتند: ما حالا به حجلهگاه می رویم!
گفتیم: لباس دامادیتان؟ گفتند: همین که بر تنمان میبینید و بوی عطر گلاب.
گفتیم: سرود عیشتان را که میخواند؟ گفتند: صدای گلولهها.
گفتیم: حنا بندان چه میشود؟ گفتند: با خون حنا میبندیم.
گفتیم: نقل و نباتی؟ گفتند: ترکش خمپاره، گلولههای کالیبر، نقل و نبات این عروسی است.
گفتیم: این عروسی چقدر برایتان شیرین است؟ مانند قاسم ابن الحسن گفتند: احلی من العسل.
طاقت نیاوردیم و گفتیم: عروس کیست؟ گفتند: اگر قسمت شود، شهادت است.
گفتیم که حجله کجاست؟ گفتند: گورستان و شاید گلزار.
گفتیم: ای دامادان حنا بسته به خون، آخر به ما هم رحمی کنید. لااقل فرصت یک مبارک باد به ما دهید. گفتند: اگر این فرصت پیش آمد، وقتی که روی دستانتان به حجلهگاه میرویم، بگویید که برادر شهیدم، شهادتت مبارک.
گفتیم: در آن دیار چه کسی بر شما مادری میکند، گفتند: پهلو شکسته مادری داریم که منبع حنان و مهربانی است. قد خمیده مادری که در کوچههای مدینه ما در پی یاور ولایت میگردد.
گفتیم: یاران کیانند؟ گفتند: پسران مظلوم فاطمه و یاوران حسین مظلوم.
گفتیم: چه میخورید؟ گفتند: میهمان سفره خداییم و روزی خوار او.
خوشا آنان که با اخلاص و ایمان
حریم دوست بوسیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در این صحنه خاک
چو خورشیدی در خشیدند و رفتند
خوشا آنان که بار دوستی را
کشیدند و نرنجیدند و رفتند
ز تقوی جامه در بر کن که یاران
ز تقوی جامه پوشیدند و رفتند
شادی روح شهدا صلوات
التماس دعا
وام گرفته از: رهروان کوی عشق